r196

به نظرم توییتر آیتم dislike رو هم خیلی جدی نیاز داره.

r195

فکر می‌کردم فکر کردن به ترک تحصیل و رو آوردن به نوازندگی غیرآکادمیک فقط مختص روزاییه که قلم‌چی می‌دم.

امروز سنجش دادم و متوجه شدم ذات کنکور برای من همینه گویا :/

r194

خلقی اندر طلبت غرقه دریای غم اند.

r192

- چرا یه جوری حرف می‌زنی انگار من یه موجود دیگه‌ای ام؟

- چون تو ناموجودی.

r191

واقعا بعضی وقتا حالم به هم می‌خوره که اینقد وابسته م به روابط انسانی.

و انسان مقابل به اندازه من ارزش قائل نیست براش!

r190

سرعت حرف زدن طرف مقابل از یه حدی که پایین‌تر میاد، فقط می‌خوام فرار کنم به کران های دور.

r189

Random Aaab Havij

r188

در کمال وقاحت، نردبونی تو دانشگاه نیست که من و رها ازش بالا نرفته باشیم.

آپدیت: یه دونه هست، خیلی تابلو و تو دیده. ضایعه واقعا :))

r186

حالا شاید شما ندونید ولی تو المپیاد کامپیوتر تازه بعد از دوره طلا، افراد وارد یه مرحله رقابتی جدید می‌شن که تو اون به هر کی زودتر ازدواج کنه مدال می‌دن! :/

r185

خب دوستان، من تاااازه متوجه شدم دنیا بر پایه عشق می‌چرخه!

و ما گننند زدیم تو معنی این کلمه.

r184

آدم دیگه تو وبلاگشم نمی‌تونه حرف دلش رو بزنه.

جالبه.

r182

یه حالتیه

تمایلی به ادامه زندگی ندارید توش

جالبه.

r181

واقعیت اینه که بنده پا نده ترین موجود مونث دنیام :)))

r180

بِعووو، بِعو بِعوو

r179

جالبه؛ تو عصر "جدید"، نمی‌شه ساز زد و زن‌ها حق خوندن ندارن :))

r178

For all your dreams

واقعا اسم زیباییه برا یه آهنگ.

r177

"غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کن" تازه دارم می‌فهمم یعنی چی!

r176

احساس پیری می‌کنم تو مدرسه.

خیلی. :/

r175

آدمای جدید رو از توی سالن مطالعه خواهران پیدا کردم!

به نظرم اومد که حداقل در این برهه زمانی، جای مناسب‌تریه تا فضای مجازی.

r173

چه‌جوری به این بزرگوار بفهمونم با این که امروز دیدمش بازم دلم براش تنگ شده؟ :(

(اگه خیلی لوس به نظر اومد حرفم باید بگم من سالی یک بار دلم برای کسی تنگ می‌شه!)