گسستگی پیوسته

۳۸ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

وقتی به صورت فیک از ایموجی‌ها استفاده می‌کنید دو تا چیزو در نظر بگیرید:

1. دارید دروغ می‌گید!

2. طرف مقابلتون هم محتملاً این کارو می‌کنه و معلوم نیست کی کیو اسکل کرده این وسط.

3. اینو در نظر نگیرید چون ربطی به موضوع نداره، ولی توبه آدما تا وقتی جوابه که از گناهشون پشیمون باشن! تعمیم به زندگی دنیوی‌تون.

  • M //

عجیب نیست که لزوما دو نفره انجام دادن کارها سریعتر از یه نفره ش نیست؟ :دی

  • M //

فقط خواستم بگم این فیدی که از خودم اینجا منتشر می‌کنم معمولا حتی برا خودمم جالب نیست، چه برسه بقیه. هر از گاهیم میام پاک می‌کنم خیلی چرتاشو از رو صفه‌ای که شما می‌بینید. ولی خب این جوریه دیگه. قبلنم گفتم، انباریه. شایدم چاه فاضلابه. نمی‌دونم.

من دوست ندارم موج منفی بدم. همین جوریش زیاد هست تو فضا. اگه قراره تاثیری بذارم و چیزی منتشر کنم ترجیح می‌دم در جهت مثبت باشه. بنابراین اگه یه درصد انرژی منفی داره براتون نخونید اینجارو لطفا. در حال حاضر به نظر من کلش انرژی منفیه و ترجیح می‌دم کسی رد نشه از اینجا.

  • M //

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

ولی می‌خواستم بدوم با تو همه فاصله ها را

  • M //

خداجون یکی از عذاب هایی که می‌تونی تو جهنمت بر من نازل کنی (اگه سرکاری و اینا نبود) اینه که من و با مامانم در حالی که داره با تلفن حرف می‌زنه بندازی تو یه اتاق خالی و درو قفل کنی بری .___.

حتی مهم نیست که اون ورِ خط کی عه ._____.

  • M //

داشتم فک می‌کردم چقددررر حیف که تو دوران المپیاد به وبلاگ‌نویسی روی نیوردم. کلی چیز هیجان‌انگیز می‌تونست ثبت شه. حداقلِ حداقلش سوتی های رها :)) چقد نامردم :دی

هشتگ مینیمم اسپیـــــنینگ تــــَـــرِی

هشتگ فروشنده ولگرد

هشتگ "اوکیه جفتمون قرص خوردیم"

 

اه. نباید یادم بره :(((

 

ازین به بعد هر وقت ناراحت بودم می‌آم یه خاطره از المپیاد می‌نویسم این تو جای غر زدن.

(بعضا هم غیرقابل انتشارن که اونا رو پیش‌نویس می‌کنم :دی)

  • M //

فقط نمی‌دونم چرا یه مقدار حال تهوع بهم دست داده :-"

  • M //

بنده امروز در یک حرکت انقلابی تصمیم گرفتم دیگه پول قهوه ندم تا یه مدت به این کافه ها :>

چون زورم میاد :| از وقتی امتحانا شروع شده هی بعد هر امتحان می‌رم قهوه می‌خرم و زااررت و زارت پولام رو خرج می‌کنم.

لذا بعد از این که 15 تومن پول موکایی که سفارش داده بودم رو حساب کردم اومدم خونه و طرز درست کردنش رو گوگل کردم، دیدم نوشته داداش همون هات‌چاکلتت رو یه شات اسپرسو بریز روش، هم بزن، بکش بالا! (خیلی خلاصه عرض کردم)

منو می‌گی =|||

هیچی دیگه با هر چی که تو خونه موجود بود و نبود یه چیزی تو همون مایه ها درست کردم دیدم راس می‌گه واقعا مزه موکا می‌ده اون تَه مَه هاش :)))

به عنوان شروع مناسب بود، دفه بعدی می‌رم واسه زدن رو دستِ موکای لمیز :دی

هشتگ تولید ملی :|

  • M //

و بازم به نقطه ای می‌رسیم که من می‌خوام از کره زمین با همه آدماش لیو بدم.

البته ترجیح می‌دادم آدما لیو بدن و برم راحت رو زمین بچرخم و مکان های کولش رو بگردم برا خودم، ولی احتمال این از اونم کمتره.

شدیدا سطحی، بی‌تفاوت و کریه اید.

اینی که الان توشم برزح نیست، جهنمه رسما =))

  • M //
این که نزدیک‌ترین دوستات به مرور ازت دور و دورتر می‌شن چقد پروسه عجیب، دردناک و تا وقتی جایگزینی براشون نداری، ترس‌آوریه!

یه چند ماهیه که هرازگاهی به گراف دوستی‌ها فک می‌کنم، به نظرم نباید جهت‌دار باشه، ولی هست :/ خب منطقی نیست. حسّ متقابله. ینی نمی‌شه که تو یکی و دوست داشته باشی ولی اون دوستت نداشته باشه. یکی از شما دو تا داره اشتباه می‌زنه. یا تو اونو درست نشناختی، یا اون تو رو. وگرنه نمی‌شه که. پایدار نیست حداقل.

خب پس وقتی دو تا دوست از هم دور می‌شن هم جفتشون خواسته ن. ینی منم خواستم؟ :-نفهم
چی پایدار هست اصن؟
احساسِ تو برزخی دارم!
  • M //

ب امروز با همون لحن جدی همیشگی همبن طور که روی تخته می‌نوشت می‌گفت: "این فرآیندو چارلز مارتین هال وقتی 23 سالش بوده کشف کرده. سنشم نوشتم گفتم شاید بخواین بهش فک کنین!"

همه خندیدن.

23ش رو پاک کرد :)))

هشتگ مادرِ ایهام تناسب!
هشتگ سطح دغدغه و بامزگی در کلاس های کنکور
  • M //

آقا دیشب همه‌ش حوصله‌م سر می‌رفت وسط درس خوندن، اعصابم خورد شده بود، اومدم پای لپ‌تاپ و دیدم اینجا هم هیچ کاری ندارم :)) گفتم خب بریم سی‌اف، و شروع کردم نگاه کردن کدام و سوالا و اینا و به قدری حالم خوب شد که قشنگ انگار دراگ زده باشم :)))) بعد یادم افتاد یه بار که با رها و دیبا رفته بودیم ازین ساندویچ چرکای وصال بخریم برا ناهار، رها (واقعا برام سواله که چرا؟) داشت می‌گفت اینایی که شکست عشقی می‌خورن واسه این تا یه مدت همه‌ش به طرف فک می‌کنن که، همون هورمونی که وقتی طرف پیششون بوده توشون ترشح می‌شده، ترشح می‌شه و حالشون جا می‌آد. ینی انگار که هنوز اون رابطه برقراره، منتها با یه دوز پایین‌تری و توسط توهمشون، به یاری حافظه و خاطرات و اینا. 

البته اون موقع همه اینا رو یادم نیومد، رفتم یه کم دنبالش چرخیدم تو نت، به یه تدتاک رسیدم تو مایه های heartbreak بود اسمش. و زده بود تو خال قشنگ. می‌گفت وقتی مدت زیادی با یکی دوستین موقعی که پیش همین تو مغزتون یه فرآیندی اتفاق می‌افته که شما بهش معتاد می‌شید. [دوست داشتم علمی‌تر توضیح می‌داد این قسمتش رو :))] بعد که طرف می‌ذاره می‌ره شما مجبور می‌شید ترک کنید. ینی قشنگ انگار چند ماه وارد کمپ ترک اعتیاد بشین. ولی شما اینو نمی‌فهمین! و چون خودِ طرفو نمی‌تونید داشته باشید، مغزتون برای تامین اون دراگ می‌ره سراغ خاطرات خوبتون با طرف و شما هم به بهانه این که بفهمید چرا شکست خوردین و طرف ولتون کرده رفته، بهش اجازه می‌دین ادامه بده، و خب، حس خوبی هم می‌ده بهتون در عین حال، معتادین هنوز. واسه همین، هی کارِتون سخت‌تر و سخت‌تر می‌شه و دوران ترکتون طولانی‌تر.

هیچی دیگه منم که برگام ریخته بود باز؛ فک می‌کردم تا حالا شکست عشقی نخورده‌م، ولی دیدم مث این که خورده‌م، فقط طرفم آدمیزاد نبوده :)) من به حسی که المپیاد بهم داده بود معتاد شده بودم :-؟ اه. اینی که می‌گن هر کاری که می‌کنیم نتیجه کم و زیاد شدن یه سری هورمون مسخره تو بدنمونه؟ همون :)) و جدی جدی داشته‌م ترک می‌کردم واسه همین به اون وضع افتاده بودم :| و من تا چنند ماه به دلیلش فک می‌کردم؛ که چرا نشد :)) و هنوزم به نظرم این یه کار، منطقی بوده اون موقع چون می‌خواستم دفعه بعد که می‌خورم زمین، سرِ یه چیزِ تکراری نباشه!

دنبال دلیل گشتنم در این حد بود که اون موقع که تصمیم گرفتم این وبلاگو باز کنم 2 تا دلیل اصلی وجود داشت، یکی این که می‌خواستم حرفامو یه جا ثبت کنم که در وهله اول به امثال خودم در آینده کمک کنه (که فک کنم فقط همون پست اولم هدفش خالصانه این بود!) بعدم به خودم کمک کنه، که خالی شم چون به آدما نمی‌شد گفت اون حرفارو (اون موقع همه اطرافیانم که می‌دونستن جریان چیه آدمایی بودن که اون مرحله رو برده بودن! درک نمی‌کردن منطقا. با چندتاشونم که ریسک کردم و حرف زدم پشیمون شدم...) و دوم هم این که برای پیدا کردن اون دلیله لازم بود بدونم مثلا من پارسال این موقع چه غلطی می‌کردم دقیقا؟ مثلا واسه ترکیبیات. و اوضاع چه‌جور بوده اصن. بعد هیچ یادداشت و اینایی نداشتم. [الان، هم ساعتای درس خوندن و تست و اینا رو می‌نویسم برا خودم، هم از این جا و یه سری جای دیگه حدودا معلومه زندگی در چه وضعی بوده. [خودم فقط می‌فهمم البته :))] در کل اگه کنکور گند خورد یه سرنخ هایی به جا مونده ازش.]

هیچی دیگه بنابراین با این شواهد من هنوزم کامل ترک نکردم، ولی عوضش الان حداقل اگه یه روز برم کدامو نگاه کنم یا برم تو گروهای المپیاد تو تلگرام یا بشینم اون کلیپی که واسه فرزکد ساختیم رو ببینم، می‌دونم که دارم مواد می‌کشم :)) و... نمی‌دونم، احساس می‌کنم تا چندین سال دیگه هم قراره اینا بهم حس خوبی بدن :-؟ ینی الان پاکم؟ :)) تهش چی بالاخره؟

اگه خواستین ببینین لینکش اینه. فک کنم با زیرنویس فارسیشم بتونید پیدا کنید.


: [3:13]

Heartbreak creates such dramatic emotional pain, our mind tells us the cause must be equally dramatic. And that gut instinct is so powerful, it can make even the most reasonable and measured of us come up with mysteries and conspiracy theories where none exist

  • M //

این اینسکیوریتی و اینا رو من الان می‌فهمم منظورشون چیه ! خیلی ناجوره :))

هشتگ نه به وبلاگ

هشتگ نه به فضای مجازی

  • M //

وبلاگ عزیزم، ببخشبد که با چرندیاتی که این اواخر واردت کردم به گه کشیدمت :]

و ببخشید که دیگه حتی عفت کلام رو هم دارم توت رعایت نمی‌کنم :]

چی بودی، چی شدی :]

من چرا اینارو اینجا می‌نویسم آخه؟

  • M //

خب شت =)) داشتم اون پایین مایینا می‌چرخیدم برا خودم و فک کن چی دیدم! Mama از My Chemical Romance!

خانوم د.د من رو (بعد از خودش!) خل کرد با این آهنگ 2 سال پیش، فیلم های جالبی از من در تاریخ ثبت شد به واسطه این آهنگ =)) خودشم که همون موقع یه مدت گردنشو بسته بود انقد که رد داده بود با این!

!Mama, we all go to hell

 

 

(کیفیتش خیلی پایینه)

 

  • M //

از وقتی سرویسم عوض شده هروقت تو فضای مجازی یه چیزی با مضمون مسخره کردن بحثای دخترا می‌بینم یاد بحثای لوس، چیپ، و رو مخِ هم‌سرویسیام می‌افتم و یادِ mp3م که صداش بیشتر از اینی که هست نمی‌شه و بازم صداشون می‌آد و با تمام وجود همذات‌پنداری می‌کنم با اون پست هر چقدم چرت گفته باشه طرف :|

  • M //

می‌تونم تا صب دینی بالا بیارم، و فک کنم به هر حال باید این کارو انجام بدم چون هنوز یه درسم مونده و ظرفیتم تکمیله :|

  • M //

"دینی" ابداً شروع خوبی برای امتحانا نبود.

  • M //