10
یه حس عجیبیه این تموم شدنه. احساس میکنم باور نکردم هنوز که ده روز دیگه تموم تمومه. واقعا سخت گذشت و اندازه ده سال طول کشید. ولی نبایدم ده روز دیگه تموم میشد! انگار که سر شده باشم و یادم رفته باشه که این دوران هم ته داره. و این که احساس میکنم زجر و بدبختی ای که کشیدم و زوری که زدم هنوز به اندازه لازم و کافی مشخص نیست تو نتیجه. (این حرفم تو خودش تناقض داره، مطلعم.) ولی خب برحال، 10 روز دیگه این دوران گند تموم تمومه. و فصل جدیدی از بدبختی آغاز میشه =)) فصل جدیدی از گسستن!
یه لیستی دارم که توش کارای بعد کنکور رو نوشتهم از اول سال تا حالا. حجم خوبیش مقاصد مسافرتیه :)) و حجم خوب دیگهایش هم شامل آدمهاست که با حجم قبلیه حجم خوبی اشتراک دارن :دی یعنی بعضی مقصدها رو نوشتهم که با کیا میخوام برم، که بعضیاشم خودشون خبر ندارن هنوز =)) امیدوارم دوستان همکاری لازم رو به عمل بیارن :دی کلی جاها هم هست که جلوش خالیه و نمیدونم با کی برم. ولی مطمئنم که میرم. یکیشم باید تنهایی برم. نمیدونم کدوم. ولی کاش واقعا انجامشون بدم همه رو :( کاش خوب بدم کنکورمو :(
جالبه، آینده هیچ وقت اونجوری که انتظارشو داری زیبا نمیشه. گذشته هم اونقدری که الان به نظرت زیبا میاد، در لحظه زیبا نبوده. *new hypothesis hypothesized*
- ۹۸/۰۴/۰۳