r247
فقط منم که وقتی از آدم های هماسم خودم در فضای مجازی فیدی میبینم اعصابم خورد میشه و این طوریم که کاش وجود نداشتی و با این چرت و پرتات وایب منفی نسبت به اسم من ایجاد نمیکردی؟ :)) فک نکنم خیلی زیاد باشیم؛ خیلی خیلی حس خودخواهانه و بیرحمانه و جامعهستیزانه ایه. تا الان اعتراف نکرده بودم ولی الان به عجیبترین و رندمترین شکل ممکن به یه وبلاگی رسیدم، برام جالب بود، ادامه دادم به خوندن، و خیلی مرموز و اینا صحبت کرده بود در کل ولی متوجه شدم وبلاگ یکی از سالبالاییای المپیاد کامپیوتریمه! بعد یه سری کامنت از یه آدمی هماسم خودم دیدم توش که به نظرم خیلی چرت بود و ناراحت شدم که شاید یک درصد به ذهنش رسیده که اونارو من نوشته م :)) خیلی جالب بود ولی برام این فرآیند فهمیدن این که این وبلاگ رندم مال یه آدم آشناست :)) اولش این طوری بودم که این چقدر مدل فکر کردن مائه. نکنه وبلاگ فلانیه (یه آدم دیگه ای) من خبر ندارم!؟ بعد یه کم پایینتر اسمشو فهمیدم و یاد خودش افتادم. رفتم سمت تاریخ کنکور و اینای پارسال. یه شواهدی از رتبه و سال قبلش المپیاد، دیدم، که باعث شد بر طبل شادانه بکوبم :)) به روی خودم نیوردم ولی هنوز. نمیدونم. نسبت به اکثر آدمهایی که سابقه خاطراتم باهاشون به المپیاد برمیگرده و نه بعدش، یه حس عجیبی دارم. انگار که میخوام ایگنورشون کنم. انگار که بخوام بگم من اون نبودم. نسبت به ص خیلی کمتر از بقیه دارم این حسو. یه مقداری متفاوته برام. ولی حتی طلاهای دورهمونم که میبینم بعضی وقتا یهو یادم میافته هه، چه دورانی داشتیم. چه عجیب که اونا هنوز توی این جو ان. برام خیلی دوره. از بعد عید دیگه هیچ حس غم و اندوهی نسبت به نتایج المپیادم نداشتما. خشم داشتم، ولی غم نداشتم. ولی نسبت به آدمهای مربوطه که اکثرا کادر المپیادمون باشن، نمیدونم چرا این طوریه. انگار که طلبکار باشم. طلبکار هم نیستما، یهجوری برام بیاهمیتن. این طوریم که، هه، تو. نمیدونم کی قراره کامل پاک شه این.. چیز.. نمیدونم اصلا میشه بهش گفت کینه یا نه. ولی فکر نکنم با دور شدن از زمانش پاک بشه. احتمالا باید برگردم بهش و توش کارای دیگه بکنم که شاید بشوره ببره قبلیاشو. امیدوارم فرصتش پیش بیاد. چون تا یه حدی دست منه. به زور که نمیتونم برم مدرسه بگم بدینش دست من. چیو اصن بدن دست من؟ چی میخوای از جونش؟ :))
- ۹۸/۰۳/۱۴